اولین پیاده روی کوروش خان
پسرک شیرینم امروز ٥٧امین روز باهم بودنمونه. این روزها با همه سختی ها و دلتنگی هاش برام شیرین و دوست داشتنیه چون تو رو دارم عزیزترین و با ارزشترین موجود این دنیارو. این روزها خیلی تغییر کردی یه روز آرومی یه روز دیگه نه البته خیلی گریه نمیکنی اما دلت می خواد فقط توی بغل باشی حتی موقع خواب حتی چند شب ساعتها تو بغلم خوابیدی یا روی شکمم باهم دوتایی خوابیدیم خیلی برام لذت بخشه اما میترسم برات عادت بشه. دیروز عصر حس کردم علت غر زدنات اینه که حوصله ات تو خونه سر رفته دل و زدم به دریا و لباس گرم تنت کردم دوتایی رفتیم بیرون اولش می ترسیدم گریه کنی اما انقدر بیرون برات جالب بود که صدات در نیومد تمام مدت به اطراف نگاه می کردی بعد نیم ساع...
نویسنده :
مامان و بابا
22:01