شیطنت های کوروشی حادثه آفرید
پسر گلم بالاخره انقدر شیطنت کردی که امروز ١٢ اردیبهشت یه اتفاق بد افتاد البته خداروشکر به خیر گذشت اما من و بابایی کلی ترسیدیم و ناراحت شدیم. امروز عصر شما با دست زدی و فلاسک چای رو دمر کردی و یه کمی چای ریخت رو پات که خداروشکر شلوار پات بود و میزانش کم بود و البته ما اونجا بودیم و سریع شلوارتو در اوردیم و بابایی هم کیسه یخ گذاشت روی پات شما همش گریه می کردی منم که کلا خودمو باخته بودم همش فکرای بد می کردم و خودم رو سرزنش می کردم خداروشکر خیلی سطحی بود و تاول هم نزد اما همین قدر هم خیلی خیلی بد بود . پسر گلم انقدر شیطون شدی که ٤ چشمی هم مواظبت هستیم باز اینجوری می شه . خلاصه روز بدی بود اما باز هم خداروشکرررررررررررررررررررررر به خیر گذشت اما این تجربه و درس شد برام که بیشتر و بیشتر مراقبت باشم گل قشنگم. بوس برای پسر گل و صبورم و باز هم معذرت می خوام مامانی که اینجوری شد.
اینم یه عکس دلخراش از سوختگی پسرم
اینم گزارش تصویری شیطنت های گل پسر
اینجا پسرم از خواب تازه بیدار شده
خوب حالا بریم شیطنت
دوستت دارم گلممممممممممممممممممممممممم. بوس هزار تا عاشق شیطنتاتم عسلم