کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره

بزرگ مرد کوچک

سفرنامه نوروزی کوروش خان

1392/1/21 15:36
نویسنده : مامان و بابا
193 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازم جونم برات بگه از اولین سفر نوروزیت. پسرکم برای شروع سال ٩٢ ره سپار دیار پدری شد استان زیبای فارس.  جمعه ٢٥ اسفند از قزوین حرکت کردیم طرفای ظهر رسیدیم اصفهان و قرار شد شب بمونیم که شما اذیت نشی البته توی راه پسر خوبی بودی اما از نشستن و تو بغل بودن خسته شده بودی تا رسیدیم هتل و گذاشتمت روی تخت انگار دنیا رو بهت دادن کلی ذوق کردی و غلت می زدی. نهار خوردیم و به شما هم سرلاک دادم و بعد از استراحت عصر رفتیم میدون نقش جهان  کلی با پسرم تفریح کردیم و شب برگشتیم و استراحت کردیم و صبح ادامه راه رو رفتیم اینبار یه مقدار نق زدی و آخراش خسته شدی انقدر پشیمون شدیم که چرا هوایی سفر نکردیم و همونجا تصمیم گرفتیم دفعه های بعد با هواپیما بریم که شما اذیت نشی خلاصه بعد از ٧ یا ٨ ساعت رسیدیم خونه باباجون. باباجون در رو باز کرد و با دیدن شما ذوق زده شد چون از آخرین باری که شما رو دیده بودن شما ٦ روز داشتی. راحت رفتی بغل بابا جون و بعد مامان جون بغلت کرد و بعد عمو که یهو غریبی کردی و زدی زیر گریه جوری گریه می کردی که تا به حال ندیده بودم خلا صه آروم شدی و کم کم به جمع و شلوغی عادت کردی توی این مدت چند تا جای جدید (خونه عمه جون و خونه بابایزرگ )و .....بقیه اقوام رفتیم  و شما افراد زیادی رو دیدی و کاملا تعجب رو تو چشمات می دیدم . تا ١٣ فروردین  به دید و بازدید و گشت و گذار سپری شد و ما کشف کردیم که گل پسرمون عاشق بیرون رفتن وطبیعته. حالا از این به بعد هوا خوب می شه و قزوین هم کلی طبیعت زیبا داره باهم میریم صفااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا گلم. ١٤ فروردین راهی قزوین شدیم باز هم ١ شب اصفهان موندیم و فرداش اومدیم . وقتی به خونه رسیدیم انگار دنیا رو بهت دادن دوباره نطقت باز شد و آواز و جیغ هات تموم خونه رو پر می کنه . فدات بشم گلم که توی مسافرت از بس توی تعجب بودی یه بارم جیغ نزدی. گل مادر نوروز امسال برام رنگ و بویی دیگه داشت از اینکه خدا من رو لایق دونسته و یه فرشته کوچولو و ناز رو به امانت داده دستم بسیار خرسندم و شاکر. خدایا گل کوچیکمو به خودت می سپرم همیشه مراقبش باش.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)