شیطنت های کوروش خان

عزیز دل مامان این روزا خیلی شیطون  نمکی شدی و البته بد اخلاق. البته کم کم داری بر می گردی به روزهای خوبت اما از شنبه گذشته تا امروز خیلی نق زدی و بی قراری داشتی که البته ما گذاشتیم پای لثه هات که اذیتت می کنه و سعی کردیم به دل نگیریم  اما امروز حس می کنم بهتر شدی. از اولین باری که غلت زده بودی چند بار ناموفق غلت زدی و دیگه بی خیال شدی اما پریشب یعنی در 3 ماه و 18 روزگی دوباره شروع کردی به غلت زدن اونم به طور حرفه ای دیگه نمی شه رو بالش بخوابونمت و برم دنبال کارام تا می خوابونم سریع غلت می زنی حتی شبا تو خوابم ول کن نیستی عزیز مامان. جدیدا هم توی تختت که می ذارمت کلی می چرخی و پاهاتو از نرده ها اویزون می کنی ای شیطون اینم شگرد کارته که تو تختت تنها نمونی. توی کاسکه هم همینطور کلی تکون می خوری و باسنتو می دی به سمت بالا و سر و شونتو بلند می کنی که بیای بیرون دیگه باید 6 دانگ حواسم بهت باشه. عزیزم بزرگ شدنت از یه جهت خوبه و از جهتی بد از حالا به بعد نیاز به مواظبت بیشتری داری برای راه رفتن و سینه خیز رفتن هم خیلی عجله داری وقتی غلت می زنی و می خوابی رو شکم اصرار به رفتن داری و چون موفق نمی شی کلی غر می زنی عزیز عجول من صبر کن نوبت اون هم می شه. عاشق این هستی که بخوابم و رو شکمم ایستاده نگهت دارم .تو هر شرایطی باشی کلی می خندی و تند تند رو مامانی راه میری قربون اون قدمای کوچولوت برم که تا روی چشم مامانم میاد. عسل مامان دوست دارم گلکم. 9 روز دیگه هم واکسن داریم. از الان نگران پاهای کوچولوتم